اسفند ۹۶، در آخرین پست سالام، نوشتم که سنگینترین و پرفشارترین سال دانشگاهی و حرفهای خودم رو پشت سر گذاشتم.
الان میخوام اعتراف کنم که سنگینی سال ۹۶، در برابر فشردگی سال ۹۷، یه سوء تفاهم بود!
بله، امسال، سالِ بسیار پرفشار و انرژیبَری برام بود و منِ تحلیلرفته در این روزهای پایانی سال، دلخوش به اینم که صلاحیتهای مهم در زندگی و دستاوردهای قابلِ اعتنای اون، از دلِ تحملِ آگاهانه و هدفمندِ سختیها و فشارهای بزرگ بهدست میاد.
از خدا پنهون نیست از شما هم چه پنهون، سالهای اخیر به دنبالِ «حداکثرسازی خوشی و آرامشام» نبودهام؛ اگرچهکه سعی کردهام از مواهبِ زندگی لذت ببرم و خستگیهامو از تن بهدر کنم و انرژی لازم برای ادامه مسیر رو بهدست بیارم.
معتقدم زندگی زیبا و شادی حقیقی حاصلِ پیدا کردن نحوه تاثیرگذاریِ منحصربفرد خود در این دنیا و تلاشِ مجدّانه در راستای تحقق اونه. مسیری که در طی اون بتونیم به انسانی بهتر، عمیقتر و عاشقتر تبدیل بشیم. راهی که در اون برای موجودیتهایی فراتر از خودمون هم دغدغه داشته باشیم و کار کنیم.
در طول سال ۹۷ تلاش کردم در حدِّ بضاعتِ اندکم، در این راه گام بردارم و زندگی کنم.
حتماً در این یکسال نقص و اشتباه هم داشتم. اما نباید فراموش کرد که عملگرایی، بدون بُروز خطا ممکن نیست. کسانی که مدعی بدونِ نقص بودن هستند، احتمالاً یا از جاشون تکون نخوردن و حرکتی نداشتن و یا تصمیماتِ سخت و مهمی رو نگرفتن و به این دلایل، معصوم و بدون خطا باقی موندن!
بگذریم …
در پایان سال، از صمیم قلب، قدردانِ عزیزانی هستم که در این مسیرِ صعب و دشوارِ یکساله، کنارم بودند و لذّتِ درک، همراهی، همدلی، محبت و رفاقتشون رو بِهِم چِشوندن. تنشون سالم و نفسشون گرم.
و همچنین تشکر از شما دوستان گرامی در اینستاگرام که مهربانانه به من لطف داشتین و با تشویقها و نقدهاتون باعث شدید تا با اشتیاقِ بیشتر، کمی رو به جلو حرکت کنم.
در آستانه بهارِ طبیعت، براتون آرزومندِ حال خوب هستم.
سال نو رو پیشاپیش تبریک و شادباش میگم و از همگی طلب دعای خیر دارم.
پینوشت:
این بیت آخره
اما همیشه شعر
پایان قصه نیست…