این روزها زمزمه اجرای مجدد طرحی بهگوش میرسد که از ابتدای اعلام آن در دولت قبل (١٣٨٤) به آن نقد جدی داشتم: طرح «انتخاب مشاوران جوان برای وزرا و سایر مدیران اجرایی ارشد کشور».
اجازه بدهید مشاور را از ديدگاه خود تعریف کنم. مشاور کسی است که مسیری را که شما میخواهید طی کنید، بارها طی کرده (در سهلگیرانهترین حالت، حداقل یک بار طی کرده) و از شکستها و موفقیتهای قبلی خود، درسهایی آموخته که برای کسانی که میخواهند تازه مسیری را بپیمایند، این درسها و فوتهای کوزهگری، حیاتی است. مشاور، پستی و بلندیهای راه را میداند و میتواند به شما کمک کند با صرف منابع کمتر، بتوانید ارزشها و منافع بیشتری بهدست آورید. فراموش نکنید که مشاور، «پیر طریقت» شماست و مزیت اصلی وی «تجربه» و «بینش» میباشد. گاهی یک جمله مشاور، میتواند یک سازمان یا یک پروژه را از ورطه سقوط نجات داده و در مسیر درست قرار دهد.
اگر این توصیفات را درباره مشاور بپذیریم، آیا انتظار داریم این صلاحیتها مثلا” در یک جوانِ ۳۰ ساله وجود داشته باشد؟ آن هم تجاربی در سطح ملی برای ارائه مشاوره به مدیران ارشد اجرایی کشور؟
اجازه بدهید از سویی دیگر نيز به این مساله نگاه کنیم. مزیتهای اصلی جوانی چیست؟ از نظر بنده پاسخ این سوال «انرژی»، «تهور» و «خلاقیت» است. به نظر شما این ویژگیها بیشتر بهکار «مدیریت کردن» میآید یا «مشاوره دادن»؟
البته همیشه موارد استثنا بوده و هست و اتفاقا نباید با افراد استثنایی جنگید و از مناصبی که در سنین پایینتر شایسته آن شدهاند، محرومشان کرد. اما در اکثریت قریب به اتفاق موارد، پیدا کردن شایستگی، فرایندی طولانی و زمانبر است و بعید است در بازههای زمانی کوتاهتر از آن چیزی که عرض شد، بهدست آید.
تکرارِ يك مسیرِ غلط و شکست خورده، نتایج جدیدی بهبار نخواهد آورد. طرح مشاوران جوان، طرحی شکست خورده بود که باز هم شکست خواهد خورد. دولت باید بپذیرد که چارهای جز پایین آوردن سن مدیران ارشد و میانی خود ندارد و با طرحهایی همچون مشاوران جوان وزارتخانهها، نه تنها مسالهای حل نمیگردد، بلکه مسائل جدیدی نیز به وجود خواهد آمد.