در روزهای اخیر برخی از افراد که بعضا مشارکتِ معناداری در شکلگیری وضعِ موجودِ اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی در کشور داشتهاند از دوقطبی شدن جامعه ابراز نگرانی میکنند! براستی حیرتانگیز است!
بنده به عنوانِ یک معلمِ دانشگاه بعد از شنیدنِ دغدغههای این دلسوزانِ کشور و ملت، به اشتباهاتِ قبلی خود پیبرده و قول میدهم از دوقطبی کردنِ بیشترِ جامعه با سخنان و اقداماتم دستبرداشته تا التهاب و تنش در کشور کمتر شود. من قول میدهم دیگر جامعه را به «خودی و غیرخودی»، «مذهبی و غیرمذهبی»، «محجبه و غیرمحجبه»، «انقلابی و غیرانقلابی» و «طرفدار نظام و معاند» تقسیم نکرده و بر آن تاکید نکنم. قول میدهم به جای «انفکاک ملت» و تاکیدِ بر تفاوتها، بر «انسجام ملت» و تاکیدِ بر شباهتها متمرکز باشم (و صدالبته نه فقط در برهه حساس کنونی، بلکه در هر برههی غیرحساسِ دیگری هم رفتارم چنین باشد).
الان که خوب فکر میکنم بهعنوانِ یک مثالِ کوچک لازم میبینم بابت نوعِ برخوردی که در دعوای اخیر بینِ دو دختر در اتوبوس بر سرِ حجاب داشتم که یکی را کوبیدم و غرور و شخصیتش را له کردم و اعترافاتش را از تلویزیون پخش کردم و دیگری را بر فرقِ سرِ خود نهادم و حلواحلوا کردم (چون باورهای یکی را دوست داشتم و عقاید دیگری را خیر) پوزش بطلبم.
باز هم که خوب فکر میکنم میبینم بهعنوان مثالی دیگر زمانی که فردی در کشور بهراحتی عفّتِ زنانِ فوتبالیستها و هنرمندان را زیر سوال برد من برخورد درخوری با او نکردم و باعث شدم که وی هنوز هم راستراست راه برود و به توهینهای مسبوقِ به سابقهاش ادامه دهد. خوب میدانم که اگر کسی همان تعبیر را مثلا خدایینکرده در مورد بستگانِ جامعهی مدّاحان به کار برده بود، او را روبروی دوربینِ صداوسیما مینشاندم تا بهصورتِ خودجوش به اشتباهاتش اعتراف کند!
امیدوارم نتیجه تغییرِ نگرش و رفتار بنده را بهزودی با التیام یافتن زخمهای ایجاد شده در کشور مشاهده کنید.