بیماری مزمن و صعب ‌العلاج نظام حل مسئله کشور

بیماری مزمن و صعب ‌العلاج نظام حل مسئله کشور

یکی از شاخص‌های حکمرانی خوب، توسعه یک «نظامِ حلِّ کارآمدِ مسئله در سطح ملی» و البته تقویت و اصلاحِ مداوم آن با بازخوردها، درس‌آموخته‌ها و تجارب جمعی حاصله است.

شوربختانه نظام حل مسئله در کشور ما از یک بیماری «مزمن و صَعبُ‌العلاج» رنج می‌برد. مهمترین علامتِ این بیماری، مقاومتِ حداکثری و سرسختانه در برابر پذیرشِ وجود مسائل و به‌رسمیت شناختنِ آن‌هاست (فارغ از کوچک یا بزرگ‌بودن مسائل).

این مطلب بارها گفته شده که اولین گامِ حلِّ هر مسئله‌ای، شناسایی دقیق و غیرِمتعصِّبانه از آن است. حال اگر در مرحله شناسایی، برخورد ما «انکار»، «سرکوب» (جفت‌پا پریدن روی مسئله)، «تحریف» و «تحقیرِ» مسائل باشد، چگونه می‌توان انتظار رسیدنِ به نتیجه را داشت؟ برداشت بنده این است که چنین رویکردهایی در برخوردِ با مسائل اساسی (که مانند جارو کردن زباله به زیر فرشِ خانه است) وضعیتی «نهادینه‌شده و تکرارشونده» در کشور پیدا کرده است. به‌دلیل همین عارضه است که در کشور با انباشتی از مسائلِ کوچک و بزرگِ حل‌نشده مواجهیم.

نکته بااهمیتِ دیگر این است که در ادبیات حکمرانی کشور، بیش از آنکه از دغدغه‌ی «حلِّ مسائل» شنیده باشیم، بیشتر رویکردِ «جمع‌کردنِ مسائل» را نظاره‌گر بوده و هستیم. اگر هر مسئله را کوه یخی بدانیم که بخش کوچکی از آن بیرونِ آب و بخش عمده ‌آن زیرِ آب است، جمع‌کردنِ مسئله در بهترین شرایط فقط به قسمتِ بیرونِ آبِ مسئله می‌پردازد.

گاهی هم که مسئله‌ای را تا اندازه‌ای به‌رسمیت شناخته‌ایم معمولا یا به مرتفع کردنِ نشانه‌های مسئله، به‌جایِ حل آن، پرداخته‌ایم و یا راه‌حل‌های ساده‌انگارانه، تک‌بعدی و در یک کلام، کاریکاتوری ارائه کرده‌ایم که نه‌تنها کمکی به بهبود اوضاع نکرده بلکه منجر به تشدیدِ مسئله در میان‌مدت و بلندمدت شده است.

یک «نظامِ ناکارآمدِ حلِّ مسئله» با مقاومتِ در برابر «فهمِ درست و به‌موقع»، و بالتبعِ آن عدمِ اتخاذِ سیاست‌ها و اقداماتِ مناسب، «مسائلِ قابلِ حلِ دیروز و امروز» را به «بحران‌های بزرگِ غیرِ قابل‌ِ حل یا قابلِ حل با هزینه‌های گزافِ امروز و فردا» تبدیل می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Previous Next
Close
Test Caption
Test Description goes like this