تحول دیجیتال در سالهای اخیر به یکی از مهمترین اَبَر روندهای (مگا تِرِندهای) مدیریت و توسعه تبدیل شده است. چالش بسیاری از سازمانها در این روزها کسب شناخت بهتر از این مفهوم نوین است. عدم درک درست تحول دیجیتال، ریسک موفقیت پیادهسازی آن را افزایش داده است. اگر درباره یک مفهوم، پاسخ مناسبی برای سوال «چیستی» آن نداشته باشیم، قطعا پاسخ درخوری برای سوال «چگونگی» پیادهسازی آن نیز نخواهیم داشت. به عبارت دیگر اگر ندانیم مقصد سفرمان کجاست، به هر جایی که برسیم میتوانیم ادعا کنیم آنجا مقصد است. همین موضوع بهظاهر ساده، منجر به خسارات مادی و معنوی زیادی در پیادهسازی مفاهیم نوین مدیریتی در سازمانها گردیده است.
در نوشته قبلیام با عنوان «تحول دیجیتال چیست؟» بهاختصار این مفهوم را تشریح کردم. در آنجا بیان شد که تحول دیجیتال، تغییری شگرف از تفکر تا عملکرد، با محوریت فناوریهای تحولآفرین است. اینترنت اشیا، رایانش ابری، اپلیکیشنهای موبایل، رسانههای اجتماعی، واقعیت مجازی و افزوده، تحلیلگری داده، هوش مصنوعی و بلاکچین از مهمترین انواعِ فناوریهای تحولآفرین هستند.
در این مطلب قصد دارم برای شفافسازی و تبیین بهتر مفهوم تحول دیجیتال، به ۵ مورد از مهمترین باورهای غلطِ رایج دراینباره بپردازم.
تحول دیجیتال با فناوری اطلاعات تفاوتی ندارد.
یکی از کجفهمیهای رایجی که درباره تحول دیجیتال وجود دارد، معادل دانستن دیجیتال با فناوری اطلاعات است. در این نگاه غلط، افراد هر چه در مورد فناوری اطلاعات میدانند و در گذشته انجام دادهاند را با همان دیدگاه و رویکرد، برای دیجیتال تجویز میکنند. به عنوان مثال اگر سازمانها استراتژی فناوری اطلاعات دارند و به دنبال انطباق آن با لایه استراتژی کسبوکار هستند، فکر میکنند همین موضوع در مورد دیجیتال نیز صادق است. در صورتی که ما در دنیای دیجیتال، استراتژی مستقلی به نام استراتژی دیجیتال نداریم؛ بلکه آنچه که انجام میشود بازنگری و تدوین استراتژیهای کسبوکار سازمان با عینک دیجیتال و متناسب با اقتضائات عصر دیجیتال است.
فراموش نکنید فناوری اطلاعات یک موضوع «بخشی» برای سازمانهاست، اما دیجیتال مفهومی «چتری» برای آنها میباشد. برای تفسیر این جمله باید بگویم پیشبرد اجرای ابتکارات فناوری اطلاعات درسازمانها، وظیفه گروهی از کارکنان است، اما پیادهسازی ابتکارات دیجیتال وظیفهای همگانی است. لذا تاکید میکنم تحول دیجیتال نگاهی فراتر و گستردهتر از فناوری اطلاعات دارد که تمامی سازمان و کارکردهای آن را متاثر میسازد.
تحول دیجیتال نیاز به برنامه جامع و تفصیلی دارد.
عصر تدوین طرحها و برنامههای جامع و تفصیلی در حوزه فناوری اطلاعات به پایان رسیده است. در عصری که عمر فناوریها کوتاه و شتاب معرفی فناوریهای تحولآفرین به بالاترین حد خود رسیده، دور از منطق و خرد است که برای بلندمدت خود، نسخههای فناورانه تفصیلی تدوین کنیم. به طور جدی معتقدم که تاریخ مصرف «نگاه جامع» در دنیای مدیریت منقضی شده است و امروز تنها راه نجات، حرکت به سمت «نگاه چابک» است. نگاه چابک در تحول دیجیتال یعنی بهجای اینکه برای یک افق طولانی برنامهریزی دقیق و تفصیلی کنیم، تنها جهتگیری کلی را مشخص کرده و برای کوتاهمدت، به هدفگذاری و اجرا بپردازیم. سپس در طول مسیر، نتیجه بهدست آمده را ارزیابی و بررسی نموده، هدفگذاری مجدد کنیم و این مارپیچ تعالی را بهطور مستمر ادامه دهیم.
تحول دیجیتال قابل برونسپاری است.
یکی از اشتباهات رایج برخی سازمانها، برونسپاری تحول دیجیتال خود به موجودیتهای بیرونی است. فراتر از بحث دیجیتال، اساسا هیچگونه تحولی را نمیتوان برونسپاری کرد. سازمانهای ما باید بدانند که تحول دیجیتال خریدنی نیست که آن را سفارش بدهند و برایش چک بکشند و مانند کالایی لوکس، درب سازمانشان تحویل بگیرند! لازم است تاکید کنم که این توصیه، نفیکننده برونسپاری بخشهایی از پروژهها و اقدامات تحول دیجیتال سازمان نیست، بلکه تاکید بر روی جایگاه سازمان در هدایت و راهبری این تحول است. همان چیزی که میتوان به عنوان «مرکز فرماندهی تحول دیجیتال» در سازمان از آن یاد کرد.
تحول دیجیتال یک پروژه است.
اگر پروژه را مجموعه اقداماتی با زمان شروع و پایان مشخص، در راستای تولید دستاوردهای از پیش تعیینشده بدانیم، به نظر شما تحول دیجیتال یک سازمان را میتوان در قالب یک پروژه تعریف کرد؟ پاسخ قاطعانه خیر است.
به خاطر داشته باشید که به تحول دیجیتال نباید به چشم یک فعالیت موقتی در سازمان نگاه کنید، بلکه باید آن را سفری طولانی بدانید که مقصد نهایی آن نامعلوم است، اما میتوان برای آن منزلگاههای مشخصی در میانه راه تعریف کرد. جنس این سفر بهگونهای است که تنها پس از رسیدن به هر منزلگاه، میتوان منزلگاه بعدی را مشخص و به سمت آن حرکت کرد. اگر بخواهم از مفاهیم مدیریت پروژه برای تبیین منظورم استفاده کنم باید بگویم که استقرار تحول دیجیتال در سازمانها بیش از آنکه یک پروژه باشد، یک طرح است. در مدیریت یک طرح ما مرحله به مرحله جلو میرویم و از ابتدای راه نمیدانیم که در چه نقطه و زمانی به هدف غایی خود خواهیم رسید.
تحول دیجیتال با راهاندازی یک معاونت یا اداره شروع میشود.
نکتهای که باید حتما در ابتدای سفر دیجیتالتان به خاطر داشته باشید، این است که از ساختارهای سنگین برای حکمرانی دیجیتال اجتناب کنید. این مورد میتواند مسیر تصمیمگیری را در این حوزه کُند نماید و چابکی را از سازمان شما بگیرد. به خاطر داشته باشید که حکمرانی دیجیتال صرفا از طریق اضافه کردن یک معاونت یا ادارهکل محقق نمیشود. حکمرانی دیجیتال به کوتاهسخن، یعنی دغدغه تحول دیجیتال در کدام بخش یا بخشهای سازمان بهطور جدی پیگیری میشود. به این فکر کنید که در سازمانتان چه کسی یا چه کسانی شبها با دغدغه تحول دیجیتال به خواب میروند و صبحها با این دغدغه از خواب بیدار میشوند؟
این را به خاطر داشته باشید که حکمرانی یک موضوع پویا و متناسب با شرایط و ویژگیهای هر سازمان است و نسخهای ثابت و جهانشمول که برای تمام سازمانها مناسب باشد، نداریم. قبل از هر اقدامی جهت تعریف نقش جدید یا طراحی ساختاری مشخص برای حکمرانی دیجیتال، ظرفیت و شرایط خاص سازمانتان را در نظر بگیرید.
برای مطالعه دامهای رایج در مسیر تحول دیجیتال سازمانها اینجا کلیک کنید.