آموختن از تحول بِربِری در عصر تحول دیجیتال

آموختن از بِربِری؛ سری نمونه‌های موردی کتاب تحول دیجیتال

در سال ۲۰۰۶، زمانی که آنجلا آهرِندتز، در راس بِربِری قرار گرفت، شرکت به‌­طور قابل ملاحظه­‌ای رشد کمتری نسبت به همتایانش داشت. در حالی که کل صنعت با نرخ سالیانه ۱۲ تا ۱۳ درصد در حال رشد بود، بِربِری تنها رشدی معادل ۱ تا ۲ درصد در سال را تجربه می­‌کرد. این شرکت نه با توسعه سریع بازار کالاهای لوکس همگام بود، نه با نوآوری و نه با توسعه محصولات و خدمات. بِربِری رقابت سختی با همتایان بزرگ­تر فرانسوی و ایتالیایی خود داشت که هریک از آن­ها دارای برندهای متعدد، درآمد و سودآوری چند برابری بودند. برای تغییر این روند، باید چاره‌­ای اندیشیده می­‌شد.

تیم مدیریتی بربری، کار را با پرسشی اساسی از خود آغاز کرد: “چشم انداز ما چیست؟” پس از آن، اعضاء تیم با نگاه به دارایی­‌های منحصر به­‌فرد و مسیر راهبردی بربری، فرایند تدوین راهبرد پنج ساله را کلید زدند. آهرندتز توضیح داد: “ما چه داریم که همتایان ما از آن بی­‌بهره‌­اند؟ نخست اینکه، ما بریتانیایی هستیم. دوم این­که ما کار خود را از یک کت آغاز کردیم. نهایتاً، رقبای ما همگی خانم­‌هایی شیک‌­پوش را هدف گرفته بودند و تمرکزشان عمدتاً بر نسل متولدین بعد از جنگ بود. با وجود بودجه­‌های هنگفت تبلیغاتی­شان، هیچ راهی وجود نداشت که بتوانیم با آن­ها رقابت کنیم. در نتیجه تصمیم گرفتیم که به­‌دنبال مشتریان نسل هزاره برویم.”

این انتخاب راهبردی، برای سفر دیجیتال ِبربِری، بسیار کلیدی شد. شرکت تصمیم گرفت که هدف بازاریابی خود را، مشتریان نسل هزاره قرار دهد (افرادی که در سنین ۲۰ تا ۲۹ سال قرار داشتند). آن­ها تمرکز بر اقتصادهای نوظهور را انتخاب کردند، که در آن­ها میانگین سن مشتریانی با درآمد بالا، معمولاً پانزده سال از بازارهای سنتی پایین­‌تر است. بربری برای تعامل و ایجاد ارتباط مؤثر با این نسل، مجبور شد از زبان مادری نسل هزاره استفاده کند: زبان دیجیتال. در این هنگام بود که چشم‌­انداز دیجیتال آن­ها به واقعیت پیوست و تحول دیجیتال بِربِری آغاز گردید.

آهرندتز تشخیص داد که برای دستیابی به موفقیت، باید چشم‌­اندازی اصیل از برند جهانی وجود داشته باشد. کریستوفر بیلی، مدیر ارشد خلاقیت و متخصص دیجیتال، به عنوان سزارِ برند انتخاب شد، به این معنی که هر آنچه که در نهایت به دست مشتریان می­‌رسد، از مسیر دفتر او عبور می‌­کند. همکاری این دو نفر، آهرنتز و بیلی، این چشم­‌انداز را در شرکت به‌­اشتراک گذاشت. آهرندتز شرح داد: “ما اعلام کردیم که از این پس، آنچه را که صرفاً برای یک شخص و یا برای یک منطقه بهترین باشد، انجام نخواهیم داد. بلکه کاری را انجام خواهیم داد که برای برند ما بهترین باشد. ما درباره”سونامی دیجیتال” پیشِ رو، صحبت کردیم، و از آن برای هدایت شرکت در اینکه چرا و در کجا باید متمرکز شویم، و همچنین اینکه سیمای برند جهانی ما تا چه حد باید اصیل و متحد باشد، استفاده نمودیم.”

آهرنتز و بیلی با هم‌راستا نمودن تیم ارشد خود پیرامون این چشم‌­انداز جدید، تصمیم گرفتند که برای پرداختن به مشتریان خود، روی بازاریابی دیجیتال متمرکز شوند. آن­ها یک تیم بازاریابی جوان و پویا که اعضای آن، خود، آینه­‌ای از مشتریانِ نسل هزاره بودند، استخدام کردند. شرکت، بخش مهمی از بودجه بازاریابی سالیانه خود را از رسانه­‌های سنتی خارج کرده و به رسانه­‌های دیجیتال اختصاص داد.

بِربِری با راه­‌اندازی چندین طرح مبتکرانه موفق و نوآورانه، در بازاریابی دیجیتال به برتری­‌هایی دست یافت: بازسازی وب­‌سایت بِربِری در یازده زبان؛ ایجاد یک رایحه و ارائه نوآورانه نمونه­‌های آن در فیسبوک؛ توسعه توییت واک (نمایش­‌های پخش زنده مد) در توییتر؛ همکاری با گوگل برای راه­‌اندازی بوسه­‌های بربری که کاربران را قادر می­‌سازد بوسه خود را ثبت و برای هر شخصی در دنیا ارسال کنند و همکاری با پلتفرم رسانه ­اجتماعیِ چینیِ وی­چت به‌­منظور راه‌­اندازی مجموعه­‌ای از تجارب محتوای موبایلی در نمایش لباس پاییز و زمستان ۲۰۱۴٫ به­‌کمک فرهنگ تفکر خلاقانه و با پیوندهای نزدیک، شرکت از فناوری­‌های دیجیتال برای به‌­اشتراک گذاشتن شور و هیجان لحظات کلیدی برند با مشتریان خود در سراسر دنیا استفاده نمود.

همزمان، سرعت رشد سرمایه‌­گذاری خرده­‌فروشی بِربِری با افتتاح بیست تا سی فروشگاه جدید در سال افزایش یافت. چگونه شرکت توانست به‌­طور یکپارچه هم در املاک تجاری و هم به صورت آنلاین، از نوآوری­‌های دیجیتال برای تعامل با مشتریان استفاده کند؟ این­جا بود که مفهوم تماشاخانه خرده­‌فروشی بربری  به‌­وجود آمد.

آهرنتز شرح می­دهد: “برای اینکه مفهوم تماشاخانه خرده­‌فروشی را به واقعیت بدل کنیم، شروع به همکاری با شرکت­‌های فناوری نمودیم که ما را قادر می­‌ساختند محتواهای چند بعدی خود را برای فروشگاه­‌های خود در سراسر دنیا منتشر کنیم. ما فناوری را برای احیاء برند خود در فروشگاه‌­های­مان به­‌کار گرفتیم: بر صفحه نمایش­‌های عظیم داخلی و خارجی و روی آیپدهای تمام همکاران بخش فروش، موسیقی و محتوای غنی ویدئویی ارائه شد. این اقدام، امکان دسترسی به کلکسیون کامل جهانی ما را، فارغ از اینکه در فروشگاه موجود باشد یا نه، فراهم نمود. ما از مشتریان خود دعوت کردیم که به‌­طور زنده از نمایش‌­های مد در فروشگاه­‌ها بازدید کنند و برای آن­ها امکان خرید از کلکسیون را بلافاصله پس از نمایش و در آیپدها، با قابلیت تحویل در شش تا هشت هفته فراهم کردیم. در این راستا، ما فروشگاه­‌های خود را برای نمایش نوآوری­‌های دیجیتال­مان توسعه دادیم.”

پیش از این موج نوآوری­‌های دیجیتال؛ بِربِری چندین سال در حال پیاده­‌سازی پلتفرمی برای زیرساخت شرکت به‌­منظور یکپارچه‌­سازی سیستم‌­ها و شفاف­‌سازی عملیات جهانی خود بود. برخورداری از دیدگاه واحد به مشتری به منظور بهبود تجربه در همه کانال­‌ها، رسانه‌­ها و پلتفرم‌­ها برای شرکت بسیار حائز اهمیت بود. “آیا همه‌­چیز را در جای درست خود قرار داده بودیم؟” آهرندتز گفت: “ما قادر نبودیم بیش از این، از نوآوری­‌های دیجیتال در پیشخوان خود استفاده کنیم.” شرکت همچنین نه تنها با آموزش فروشندگان در فروشگاه‌­ها، بلکه در وبسایت خود نیز سرمایه‌­گذاری­‌های بزرگی در خدمات مشتریان انجام داد، که در نتیجه آن مشتریان می­‌توانند با یک کلیک، در چهارده زبان مختلف به برقراری تماس و یا گفتگو با نمایندگان خدمات مشتریان در ۳۶۵ روز از سال و در تمام ۲۴ ساعت در هفت روز هفته، اقدام کنند.

چالش بعدی بربری، تحلیل داده بود. این شرکت دارای لایه‌­هایی از ابزارهای جدید ارتباطی و تحلیلی بود. بربری، به‌­منظور بهینه­‌سازی بینش­‌های حاصل از تعاملات فیزیکی و دیجیتال، فردی را به سمت مدیر ارشد مشتری برگزید. این شرکت برنامه‌­ای را با عنوان “مشتری ۳۶۰” راه‌­اندازی کرد (یک تجربه خرید داده­‌محور که از مشتریان دعوت می­‌کند تا سوابق خرید، تمایلات خرید و ترجیحات مد خود را به‌­صورت دیجیتال به‌­اشتراک بگذارند) تا بِربِری بتواند این تجربه را ثبت و شخصی­‌سازی کند. دستیاران خرده‌­فروشی می­‌توانند از طریق تبلت­‌ها به پروفایل دیجیتال مشتریان دسترسی داشته باشند تا به­‌عنوان مثال، متوجه شوند آخرین خرید یک مشتری برزیلی در توقفی در پاریس چه بوده و درباره بِربِری در توییتر چه نظری داده است.

به­‌گفته آهرنتز، “چشم­‌انداز ما این بود که هر شخصی و در هر منطقه‌­ای که نیاز به تعامل با بِربِری دارد به وب­سایت بِربِری مراجعه کند و دقیقاً از تجربه‌­ای مشابه تجربه مشتری حضوری در فروشگاه‌­ها لذت ببرد. ما می­‌خواستیم آن­ها به دنیای ما یعنی دنیای بِربِری وارد شوند و بتوانند از تمام بخش­‌های مختلف کسب­‌وکار ما همان‌­طور که در شعب مرکزی ما وجود دارد، دیدن کنند.

امروزه، اغلب افراد برند بِربِری را بیشتر از طریق رسانه­‌های اجتماعی می­‌بینند تا از رسانه­‌های دیگر. ۶۰ درصد مردم در خریدهای لوکس و تجملی خود، به‌­صورت آنلاین عمل می‌­کنند. همان­‌طور که آهرنتز اشاره می­‌کند، “اگر فروشگاه شما همان‌طور که در خرید آنلاین هست، به نظر نمی‌­رسد و همان حسی که در خرید آنلاین وجود دارد را منتقل نمی­‌کند، آیا شما واقعاً همانند یک برند موفق رفتار می‌کنید؟” در سال­‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، بِربِری، برای دومین سال متوالی، توسط اتاق فکر ال.تو، به عنوان رتبه اول برندهای مد دارای هوش دیجیتال انتخاب شد، همچنین برای دومین سال پیاپی، در لیست شرکت­‌های سریع بین ۱۰ شرکت برتر نوآورانه خرده‌­فروشی جهانی قرار گرفت و برای پنجمین سال متوالی به عنوان یکی از بهترین برندهای جهانی در لیست اینتربرند در اقتصاد دیجیتال جهانی جای گرفت.

– از کتاب «تحول دیجیتال» ترجمه دکتر مهدی شامی زنجانی و شادی ایران‌دوست

مقالات مرتبط:

آموختن از نایک؛ سری نمونه های موردی ماتریس دیجیتال

تحول دیجیتال در بخش تولید

زبدگی دیجیتال چیست؟

راهبری تحول به سبک ماتریس دیجیتال

انتشار اپیزود ده: راهبری تحول به سبک ماتریس دیجیتال

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Previous Next
Close
Test Caption
Test Description goes like this