تغییرات حاصل از تحول دیجیتال، واقعی هستند. با این حال، حتی زمانی که رهبران فرصتها و تهدیدهای دیجیتال را مشاهده میکنند، ممکن است مجبور باشند کارکنان را نیز متقاعد کنند. بسیاری از کارکنان بر این تصورند که دستمزد میگیرند تا کار کنند، نه اینکه آن کار را تغییر دهند. آنها در گذشته در جریان طرحهای بزرگی قرار داشتهاند که تحقق آنها با شکست مواجه شده است. برای بسیاری، تحول دیجیتال نیز موضوعی غیرضروری و تنها یک مد زودگذر به نظر میرسد. سایر افراد هم ممکن است هنوز چگونگی تاثیر این تغییرات را بر مشاغل خود و نیز چگونگی انجام این تحول را درک نکرده باشند.
تحول دیجیتال موفقیتآمیز، از رأس شرکت شروع میشود. تنها ارشدترین مدیران میتوانند چشماندازی جذاب از آینده را ترسیم کنند و آن را به سراسر سازمان منتقل نمایند. سپس افراد در سطوح میانی و پایینتر میتوانند چشمانداز را به واقعیت تبدیل کنند. مدیران، میتوانند فرایندها را بازطراحی کنند، کارکنان قادرند بهطور متفاوتی به انجام کار بپردازند و هر کسی میتواند راهها و روشهای جدیدی را برای رسیدن به چشمانداز شناسایی نماید. چنین تغییری تنها با یک دستور ساده از بالا به پایین اتفاق نمیافتد، بلکه نیاز به هدایت دارد.
در میان شرکتهایی که ما مورد مطالعه قرار دادیم، هیچ یک تحول دیجیتال را از طریق یک روش پایین به بالا ایجاد نکرده بودند. برخی از مدیران، به تغییر بخشهای خود در کسبوکار پرداختهاند (مانند بخش طراحی محصول و زنجیره تأمین در نایک)، اما این مدیران نتوانسته بودند که از مرزهای واحدهای کسبوکاری خود فراتر روند. تغییر تنها در یک بخش از کسبوکار کافی نیست. غالباً، منافع واقعی تحول با مشاهده همافزایی بالقوه بین بخشها بهدست میآید و سپس شرایطی ایجاد میشود که از طریق آن، هر یک از افراد میتوانند ارزش نهفته را محقق گردانند تنها مدیران ارشد هستند که در این موقعیت قرار دارند تا چنین تغییر تحولآفرینی را هدایت کنند.
برخورداری از یک چشمانداز دیجیتال مشترک، بهتنهایی کفایت نمیکند. بسیاری از سازمانها در بهکارگیری کامل ظرفیتهای بالقوه فناوریهای دیجیتال شکست میخورند، زیرا رهبران آنها فاقد چشماندازی تحولآفرین از آینده دیجیتال هستند. بهطور متوسط، تنها ۳۱ درصد از پاسخدهندگان اعلام کردند که چشمانداز آنها نمایانگر تغییری بنیادین بوده و ۴۱ درصد بیان کردند که چشمانداز آنها از سطح واحدهای داخلی سازمان فراتر رفته است. زبدگان دیجیتال بسیار بیشتر از سایرین از چشماندازهای تحولآفرین برخوردار بودند، دو سوم از آنها موافق بودند که چشماندازی بنیادین دارند و ۸۲ درصد موافقت داشتند که چشمانداز آنها از بخشهای سازمانی فراتر رفته است. در حالی که غیرِ زبدگان، در چشماندازهای خود، کمتر تحولگرا بودهاند.
چشماندازهای دیجیتال چگونه هستند؟
چشماندازهای دیجیتال معمولاً یکی از این سه رویکرد را در پیش میگیرند: بازطراحی تجربه مشتری، بازطراحی فرایندهای عملیاتی و یا ترکیب این دو رویکرد بهمنظور بازطراحی مدهای کسبوکار. رویکردی که انتخاب میکنید، باید بازتابدهنده قابلیتهای سازمانی شما، نیازمندیهای مشتریان شما و ماهیت رقابت در صنعت شما باشد.
بسیاری از سازمانها با بازطراحی روشهای تعامل با مشتریان خود آغاز میکنند. آنها تمایل دارند تا کار کردن با خود را برای مشتریان تسهیل کنند و قصد دارند در فروش (و ارائه خدمات) به مشتریان هوشمندانهتر عمل کنند. شرکتها برای بازطراحی تجربه مشتری، از نقاط متفاوتی آغاز میکنند.
برخی از شرکتها تحول در روابط خود با مشتریان را هدف قرار میدهند. آدام بروتمن، مدیر ارشد دیجیتال شرکت استارباکس، این چشمانداز را بهاشتراک گذاشت: “دیجیتالی شدن باید به شرکای ما در شعب و همچنین به کل شرکت کمک کند تا در مسیری قرار بگیریم که بتوانیم داستان خودمان را روایت کنیم، برند خودمان را ایجاد کنیم و با مشتریان خودمان ارتباط برقرار نماییم.” مدیر عامل بِربِری، آنجلا آهرندتز بر برقراری ارتباط چند کاناله متمرکز شد: “ما یک چشمانداز داشتیم، و آن چشمانداز این بود که نخستین شرکتی باشیم که بهطور کامل و سرتاسر دیجیتالی باشد. مشتریان قادر خواهند بود که از طریق هر نوع دستگاهی و در هر مکانی که حضور دارند، دسترسی کاملی به بِربِری داشته باشند.”
شرکتهای دیگر چنین میاندیشند که چگونه میتوانند با کمک تحلیل داده، در ارائه خدمات (و فروش) به مشتریان خود هوشمندانهتر عمل کنند.
رویکرد دیگر، بازطراحی این است که چگونه ابزارهای دیجیتال میتوانند به شرکت برای آموختن از رفتار مشتریان کمک کنند. بانک مشترکالمنافع استرالیا به فناوریهای جدید به عنوان روشی کلیدی برای یکپارچهسازی ورودیهای مشتریان در راستای تلاشهای خود در زمینه خلق مشترک مینگرد.
در نهایت؛ برخی از شرکتها در گسترش چشمانداز خود از تحت تاثیر قرار دادن تجربه مشتری نیز فراتر رفته و به تغییر زندگی مشتریان میپردازند. بهعنوان مثال، مدیر عاملِ نوارتیس، جوزف جیمنز، این ظرفیت بالقوه را چنین شرح میدهد: “فناوریهایی که ما در زندگی روزانه از آنها استفاده میکنیم، مانند تلفنهای هوشمند و دستگاههای تبلت، میتوانند در کمک به بیماران برای مدیریت سلامتی آنها تغییرات عمدهای ایجاد کنند. ما در حال بررسی روشهایی برای استفاده از این ابزارها به منظور بهبود نرخ پذیرش و قادر ساختن متخصصین مراقبتهای بهداشتی برای نظارت از راه دور بر روند درمان بیماران هستیم.”
سازمانهایی که دارایی آنها کاملاً به عملکرد فرایندهای اصلی و زنجیرههای تامین وابسته است، اغلب با بازطراحی در عملیات خود شروع میکنند. محرکهای کسبوکار در چشماندازهای عملیاتی، شامل کارایی و نیاز به یکپارچهسازی فرایندهای مختلف هستند. مدیران ممکن است به افزایش شفافیت فرایند و سرعت تصمیمگیری و یا همکاری بین بخشها تمایل داشته باشند.
چشماندازهای عملیاتی بهویژه برای کسبوکارهایی که بهطور گسترده به ارائه کالا و خدمات به کسبوکارهای دیگر میپردازند، مفید هستند. زمانی که کودلکو برای اولین بار ابتکار کودلکو دیجیتال خود را راهاندازی کرد، هدف، بهبود اساسی در عملیات معدنکاوی از طریق اتوماسیون و یکپارچهسازی داده بود. کودلکو به گسترش این چشمانداز ادامه داد و اتوماسیون معدنکاوی جدید و قابلیت کنترل یکپارچه عملیات را نیز در چشمانداز خود لحاظ کرد.
چشمانداز عملیاتی برخی از شرکتها از رویکرد داخلی فراتر رفته و به این موضوع توجه دارد که چگونه شرکت میتواند به تغییر عملیات در صنعت خود و یا حتی با مشتریان خود بپردازد. برای مثال شرکت بوئینگ بر این تصور است که چگونه با تغییرات در محصولات خود، میتواند مشتریان را قادر سازد که عملیات خود را تغییر دهند. “بوئینگ معتقد است که آینده صنعت هواپیمایی در ایرلاین دیجیتال نهفته است”، این شرکت در وبسایت خود توضیح داده است که “برای موفقیت در بازار، ایرلاینها بههمراه تیمهای مهندسی و فناوری اطلاعات آنها باید با استفاده از تحلیل پیشرفته و فناوری هواپیما، از حجم رو به رشد دادههایی که از هواپیماها به دست میآید استفاده کنند تا کارایی عملیاتی را به سطح بالاتری ارتقاء دهند.” این تولیدکننده به منظور ترسیم تصویری روشن از اینکه یک ایرلاین دیجیتال در عمل به چه معنی است، چنین ادامه میدهد: “نکته کلیدی در ایرلاین دیجیتال عبارت است از ارائه اطلاعاتی ایمن و دقیق از عملیات و تعمیر و نگهداری در زمان مورد نیاز و به افرادی که بیشترین نیاز را به آن اطلاعات دارند.”
این رویکرد به این معناست که مهندسی، داده را نهتنها با فناوری اطلاعات، بلکه با کارکردهای امور مالی، حسابداری، عملیاتی و اجرایی بهاشتراک میگذارد. این چشمانداز، عملیات مشتریان بوئینگ را بهبود میبخشد، اما همچنین به عملیات بوئینگ نیز کمک میکند. بهطوری که اطلاعات دریافت شده از هواپیماها، به شرکت کمک میکنند تا راههای جدیدی را بهمنظور بهبود طراحی محصولات و خدمات خود شناسایی نمایند. به همین ترتیب که بوئینگ از اطلاعات برای ارائه خدمات جدید به مشتریان استفاده میکند، این دادهها همچنین میتوانند به مدلهای جدید کسبوکار نیز منجر شوند.
برخی از مدیران ایدههایی را پیرامون فرایندهای عملیاتی و تجربه مشتری، به منظور بازآفرینی مدلهای جدید کسبوکار، با هم ترکیب میکنند. دیدگاه جدید ممکن است مدل فعلی کسبوکار را گسترش دهد و یا بهطور قابل ملاحظهای از آن متمایز گردد. منابع و چارچوبهای بسیاری وجود دارند که میتوانند در بازآفرینی مدلهای جدید کسبوکار به شما کمک کنند. ما در پژوهش خود، دو راه اصلی برای ایجاد چشمانداز مدل جدید کسبوکار را شناسایی کردیم: رویکرد تدافعی و رویکرد تهاجمی.
برخی از شرکتها رویکردی تدافعی را برای بازآفرینی مدل کسبوکار خود اتخاذ میکنند. این شرکتها اغلب در معرض تهدید هستند و باید روی بقای بلندمدت خود تمرکز کنند. بهعنوان مثال، صنایع مبتنی بر اطلاعات مانند کتاب، موسیقی و گردشگری هم اکنون بهطور اساسی در حال تغییرات ساختاری هستند. سرعت بالای تغییر در این صنایع، شرکتها را وادار به طراحی مجدد مدلهای کسبوکار خود میکند. رویکرد تدافعی همان نقطهای است که پیجز جونز از آنجا شروع کرد. در مواجهه با یک بحران، تیم مدیران شرکت به ایجاد چشماندازی نیاز داشتند که بتواند تغییرات سریع را هدایت کند.
از سوی دیگر، برخی از شرکتها آنقدر خوششانس هستند که با بحران مواجه نشوند؛ آنها میتوانند رویکرد تهاجمیتری را اتخاذ کنند. مدیران در این شرکتها میتوانند به جای غلبه بر یک موقعیت بحرانی، روی فرصتهای بالقوه مدلهای کسبوکار جدید که به صورت دیجیتال توانمند شدهاند، تمرکز نمایند. هرچند اغلب، فقدان یک بحران میتواند هم یک موهبت باشد و هم یک مصیبت بهشمار آیند. موهبت است، چرا که شرکتها در این موقعیت فرصت مییابند تا رویکردهای جدید دیجیتال را تجربه نمایند. اما اگر کارکنان (یا رهبران آنها) دلایل تغییر را به اندازه کافی قانعکننده ندانند، میتواند به یک مصیبت تبدیل شود. بانکو سانتاندر در مدل کسبوکار خود، رویکردی فرصت محور را اتخاذ میکند و این چشمانداز را در نظر میگیرد که چگونه فناوریهای دیجیتال میتوانند برای ورود به بخشهای جدیدی از بازار به آنها کمک کنند: “هدف ما در سالهای آتی بهرهبرداری از فرصتهای رشد در بخشهایی از اقتصاد دیجیتال است که بانک در آن حضور کمرنگتری دارد؛ مانند شرکتها، بیمهها و کارتهای اعتباری. به طور خاص، ما در حال سرمایهگذاری قابل توجهی در کارکنان و سیستمهای فناوری اطلاعات هستیم تا بتوانیم از مزایای این فرصتها بهرهبرداری کنیم.”
تعداد کمی از شرکتها، از چالشها و فرصتهای امروز فراتر میروند. آنها چشماندازهایی را به منظور ایجاد آمادگی (و یا حتی اجرای) تغییر بلندمدت بعدی در صنعت خود ترسیم میکنند.
– از کتاب «تحول دیجیتال» ترجمه دکتر مهدی شامی زنجانی و شادی ایراندوست
چگونگی تدوین چشمانداز دیجیتال برای سازمانها
تحول دیجیتال؛ چیستی و چرایی
تدوین نقشهراه تحول دیجیتال (قسمت اول)
استراتژی دیجیتال چیست؟
چارچوبهای تدوین استراتژی دیجیتال برای سازمانها