امروزه محیطهای کاری متوجه تحول بیسابقهای در اثر ظهور فناوریهای دیجیتال بودهاند و ماهیت کار از شکل فیزیکی و وظیفهای آن به شیوهای دیجیتال تبدیل شده است (عطاران، ۲۰۱۹). محیط کار دیجیتال، بستری برای توجه به انتظارات کارکنان، ایجاد ارتباط مستمر بین آنها و سازماندهی حول ابعاد مختلف محیطهای کاری، نظیر فرهنگ سازمانی، شیوههای حکمرانی، زیرساخت فناوری و فرایندهای عملیاتی خواهد بود.
در حال حاضر کسبوکارها سعی در ایجاد تجارب خوشایند برای مشتریان خود دارند، اما تا زمانی که سازمانها نتوانند برای کارکنان خود که اولین مخاطبان یک برند بوده تجارب جذابی را ایجاد کنند، در خلق این تجربه برای مشتریان نیز ناتوان خواهند بود. موفقیت در عصر دیجیتال برای سازمانها درگرو چگونگی تحول انجام فعالیتهای کاری در محیطهای کاری دیجیتال و با محوریت بهبود تجربه کارکنان است (دری و همکاران، ۲۰۱۷).
با توجه به روشن شدن اهمیت تحول دیجیتال برای سازمانهای امروزی و تأثیر روزافزون فناوری اطلاعات بر جوانب مختلف عملکرد سازمانی، برخورداری از چشماندازی برای چگونگی آینده کاری کارکنان و تأثیر تحول دیجیتال در فرایندهای داخلی سازمانها، از مباحث قابل توجه است. علیرغم اصرار سازمانهای امروزی به تحول در مسیر دستیابی به تعالی سازمانی با بهرهگیری از رویکردی فناوری محور (بنسون و روو، ۲۰۱۲)، مطالعات اخیر نگاهی دقیقتر نسبت به شیوههای مدیریتی و فعالیتهای کاری را لازم دانسته و به ثمر نشاندن رویکردهای راهبردی تحول دیجیتال، مانند چابکی سازمانی (رایبی و همکاران، ۲۰۱۶) فرهنگ و استراتژی باز کاری را برای عملکرد بهتر در این مسیر لازم دانستهاند.
موضوع اساسی که سازمانها را قادر به عملکرد موفق در مسیر تحول دیجیتال میسازد، برخورداری از استراتژی مشخص برای پویایی فعالیتها و الگوهای کاری جدید، ساختار و شیوههای نوین سازمانی، قابلیتهای جدید، توسعه مهارتها، فضای کاری، حکمرانی و فرهنگ سازمانی با نگاه به آینده سازماندهی از طریق دیجیتالسازی محیط کار است.
به طورکلی، کار یکی از پایهایترین و مهمترین فعالیتهای بشر در جوامع مدرن است. کار نقش اساسی در زندگی افراد دارد که در اکثر کشورهای صنعتی مفهوم آن گسترش پیداکرده است (اسنیر و هارپز، ۲۰۰۲). محیط کار، موقعیتی مکانی است که یک کارمند برای کارفرمای خود کار کرده یا مکانی برای کار بوده که افراد در آن وظایف شغلی خود را انجام میدهند (جکسون و سومی، ۲۰۰۲).
امروزه محیطهای کاری به ویژه در اقتصاد دیجیتال کمی پیچیده شدهاند و مغهوم آن دچار تغییرات اساسی شده است. با پیشرفته شدن فناوری و روند شیوه زندگی افراد در عصر دیجیتال، دیگر از کارفرمایان و شرکتها انتظار نمیرود یک محیط کار حضور و غیابی را برای کارکنان خود فراهم کنند. بلکه آنها اعتقاد دارند کارکنان میتوانند مبتنی بر محیطهای کاری مجازی یا در محیط کاری دیجیتال به فعالیت بپردازند.
دری و مککورمیک (۲۰۱۲)، گزارشی درباره تغییرات قابل توجهی درباره چگونگی انجام کار، از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ ارائه کردهاند. برای مثال، هیچ راهی برای کتمان ارزش فناوری و ارتباط همیشگی آن برای انجام فعالیتها، وجود ندارد. هنجارهای فرهنگی درباره ارتباطات حرفهای، به شکل ذهنیتی همیشه در حال تغییر، بدل گشته است (مزمانیان و همکاران، ۲۰۱۳). علاوه بر این، بسیاری از گزارشها حاکی از گسترش سریع تلفنهای همراه هوشمند شخصی، در محیط و بافتار فعالیتهای شغلی است. همچنین، تعداد فعالیتهای مرتبط با سیستمهای اطلاعاتی، برای بسیاری از فرایندهای شغلی افزایش یافته است (تارافدار و همکاران، ۲۰۱۵).
محیط کاری که دیگر به مرزهای یک موقعیت مکانی فیزیکی محدود نیست. درواقع امروز کار از مفهومی مکانمحور به مفهومی فضای محور تبدیل شده است که فارغ از اصرار برای حضور افراد در یک مکان فیزیکی با برنامه زمانی محدود و اجباری، به انجام رسیدن فعالیتها و وظایف افراد و ارائه نتایج در اولویت است. محیط کار دیجیتال، به عنوان فرصتی برای شیوههای کاری نوین دنیای امروز در نظر گرفته میشود که افراد و به خصوص نسل جدید علاقه زیادی به آن مانند فریلنسر بودن پیدا کردهاند.
موقعیت مکانی کار نیز، به شکل قابل توجهی تغییر پیداکرده است. برخی از شرکتها، بخش از دفاتر سنتی یا به طور کامل، آنها را تغییر دادهاند. مبانی نظری نیز، به تقاضای بیش از پیش بهکارگیری فناوریهای نوین در محیط کار اشاره کردهاند. بنا به فرض تارافدار و همکاران (۲۰۱۴)، با بهکارگیری فناوریهای دیجیتال در محیط کار، ضعفهای انسانی به شکل قابل توجهی کاهش پیدا خواهند کرد. محیط کار دیجیتال، شیوههای مؤثری برای کار را فراهم میکند که درگیرسازی کارکنان در کار و چابکی آنها را افزایش داده و از فناوریها و شیوههایی کاربرمحور بهره میبرد. به همین دلیل دیجیتالسازی محیط کار میتواند مزایای بسیاری داشته باشد که باید به صورت مؤثر مدیریت شود (هدود و مکآلن، ۲۰۱۸).
رواج گسترده فناوری اطلاعات، شیوههای ارتباطی برای همکاری و دسترسی کارکنان به یکدیگر و مدیریت محیطهای کاری را تغییر داده است. ریشه این تغییر در طول ۳۰ سال گذشته را میتوان در روندهایی مانند پیری نیروی کار و نیاز به کسب دانش موجود نزد آنها قبل از بازنشستگی، ورود نسل هزاره و نسل زِد[۱] به محیطهای کاری و لزوم مرتفع نمودن انتظارات آنها، جریان زیاد و گسترده اطلاعات و لزوم دسترسی افراد به خواستههای خود در میان این جریان انبوه اطلاعاتی، نیاز به سرعت برای جا نماندن در دنیای رقابتی امروز، جنگ بر سر جذب استعدادهای دیجیتال، نیاز روزافزون توسعه مهارتهای دیجیتال کارکنان و بسیاری از شیوههای رفتاری و انتظارات کارکنان دید.
اما برای پاسخدهی به این روندهای نوظهور و جا نماندن از میدان رقابت بین سازمانهای عصر دیجیتال، نیاز به اقدامی جدید برای مدیریت و هدایت محیطهای کاری وجود دارد. در واقع محیط کار دیجیتال رویکردی نوین و روشمند برای مدیریت سرمایههای انسانی در عصری است که اساس هر حرکتی در آن بر پایهی تحول دیجیتال رقم میخورد.
وقتی درباره مفهوم محیط کار دیجیتال صحبت میشود، به دنبال برخی ویژگیها هستیم که از این طریق، عملکرد، چابکی، کارایی و تعادل میان کار و زندگی کارکنان بهبود یابد.
در یک محیط کار دیجیتال، مؤلفههای گوناگونی در نظر گرفته میشوند که اگر به درستی در کنار هم خلق ارزش کنند، احساسی از تعلق به سازمان و اشتیاق به کار برای هر یک از کارکنان اتفاق خواهد افتاد. در واقع کارکنان یک سازمان تا زمانی که احساس مثبت و تجربهای جذاب در سازمان متبوع خود نداشته باشند، طبیعتا در ایجاد این تجربه برای مشتریان آن سازمان ناتوان خواهند بود.
نظر به اهمیت نقش فناوریها و پلتفرمهای دیجیتال در فعالیتهای کارکنان و همچنین لزوم تبیین ماهیت کار در محیطهای کاری در عصر دیجیتال برای مدیریت سرمایههای انسانی (لی، ۲۰۱۶)، درنهایت به ارائه استراتژی و آرایش ساختاری جدید محیط کار برای سازمانهای امروزی نیازمند بوده و باید به تعریف این مفهوم پرداخت. تعاریف متعددی برای محیط کار دیجیتال ارائه شده است که در ادامه برخی از اصلیترین این موارد بررسی میشود:
درنهایت، با توجه به تعاریف فوق و ادغام مهمترین ویژگیهای مطرح شده در آنان، تعریف زیر به عنوان تعریف واحدی از محیط کار دیجیتال مدنظر قرار گرفته است:
محیط کار دیجیتال تلفیقی از فرهنگ، منابع فیزیکی، فرایندها و فناوریهای دیجیتال است که در پی ایجاد تجربهای یکپارچه، منسجم و جذاب برای کارکنان و همچنین سایر ذینفعان سازمان بوده و از طریق همکاری همهجانبه مسئولان، با ایجاد اتصالی امن و فراگیر، منطبق با انتظارات هر یک از کاربران خود، موجبات کسب منافع مختلف را برای افراد و سازمانها فراهم میسازد. این منافع شامل افزایش چابکی، توانمندی، بهرهوری، همکاری، مشارکت مشتاقانه، تسهیم دانش، نوآوری و بهبود مهارتهای دیجیتال کارکنان و کاهش هزینههای عملیاتی، افزایش درآمد، جذب و نگهداشت استعدادهای دیجیتال و تجربهسازی بهتر برای مشتریان یک سازمان میباشد.
[۱] Z Generation
محیطکار دیجیتال در صنعت تلکام